در روزهای اخیر، اظهارنظر حسین میرافضلی، کارشناس انرژی مبنی بر اینکه ایران با طولانیترین خطوط لولهکشی گاز به منازل، سیاست اشتباهی را در پیش گرفته و این امر به کمبود گاز در صنایع منجر شده، واکنشهای زیادی را برانگیخته است؛ اگرچه این نظر در نگاه اول منطقی به نظر میرسد اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که بحران انرژی ایران ریشه در عوامل بنیادیتری دارد و نمیتوان آن را صرفاً به گسترش شبکه گازرسانی مرتبط دانست.
در حال حاضر یکی از مهمترین چالشهای انرژی در ایران افزایش بیرویه مصرف داخلی است و ایران از معدود کشورهایی است که گاز طبیعی را به عنوان منبع اصلی انرژی در تمامی بخشها از جمله خانگی، تجاری و صنعتی استفاده میکند؛ اما این افزایش مصرف، نه به دلیل طول خطوط لوله، بلکه به واسطه سیاستهای ناکارآمد قیمتگذاری و مدیریت است.
در واقع گاز در ایران به واسطه یارانههای سنگین، با قیمتی بسیار پایین در اختیار مصرفکنندگان قرار میگیرد و این مسئله انگیزهای برای صرفهجویی باقی نمیگذارد. در نتیجه، هدررفت انرژی به یک بحران ملی تبدیل شده است.
از سوی دیگر، یکی از دلایل عمده کمبود گاز در صنایع، ضعف در سرمایهگذاری برای افزایش ظرفیت تولید است. اگرچه ایران به لحاظ ذخایر گاز طبیعی در رتبه دوم جهان قرار دارد، اما بهرهبرداری از این منابع به دلیل فناوریهای قدیمی، کمبود منابع مالی و تحریمهای بینالمللی، رشد چندانی نداشته است. همچنین، بسیاری از زیرساختهای موجود برای انتقال و ذخیره گاز نیز بهروزرسانی نشدهاند و همین موضوع بر توزیع کارآمد گاز تأثیر گذاشته است. در این شرایط، حتی اگر خطوط لوله کوتاهتر بودند، باز هم بحران فعلی به قوت خود باقی میماند.
و این که نباید فراموش کرد که انتقال گاز به منازل، یکی از موفقترین پروژههای زیرساختی ایران بوده است. این اقدام موجب بهبود سطح زندگی مردم، کاهش مصرف سوختهای آلاینده مانند نفت و گازوئیل و توسعه رفاه عمومی در اقصی نقاط کشور شده است. در واقع، زیر سؤال بردن این پروژه، نادیده گرفتن یکی از بزرگترین دستاوردهای توسعه ملی است.
اما موضوع اینجاست که مشکل اصلی را باید در مدیریت ناکارآمد و اولویتبندیهای نادرست جستجو کرد؛ بخش قابل توجهی از منابع گازی کشور به جای مصرف بهینه در صنایع، به صورت غیراقتصادی در نیروگاههای فرسوده یا در شبکههای توزیع قدیمی هدر میرود. این در حالی است که صنایع پیشرفته نیازمند گاز به عنوان خوراک و سوخت، در اولویت قرار ندارند. بنابراین، کمبود گاز بیش از آنکه به سیاست لولهکشی مرتبط باشد، ناشی از عدم تعادل در تخصیص منابع است.
در نهایت این که اظهاراتی نظیر طولانیترین خطوط لولهکشی به منازل باعث بحران انرژی شدهاند، سادهسازی بیش از حد یک مسئله پیچیده است؛ و نکته اینجاست که بحران گاز ایران نیازمند اصلاحات عمیق در سیاستهای قیمتی، سرمایهگذاری در زیرساختها و بهرهوری مصرف انرژی است و بدون این اصلاحات، حتی با کوتاهترین شبکههای لولهکشی نیز مشکل کمبود گاز همچنان پابرجا خواهد ماند.