بعد شروع جنگ اوکراین (فوریه ۲۰۲۲)، عبارت" تغییر نقشه ژِئوپلتیک جهان "بسیار فراگیر شد. اما این تغییر چیست و قرار است تا چه سطحی تغییرات را ایجاد کند و یا اساسا تغییری ایجاد خواهد شد؟
بعد شروع جنگ اوکراین (فوریه ۲۰۲۲)، عبارت"تغییر نقشه ژِئوپلتیک جهان" بسیار فراگیر شد. اما این تغییر چیست و قرار است تا چه سطحی تغییرات را ایجاد کند و یا اساسا تغییری ایجاد خواهد شد؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا لازم است مروری بر مفهوم "ژئوپلتیک " داشته باشیم.
"رودولف کلین" در سال ۱۸۹۹ برای نخستین بار این واژه را به کار برد. او ژئوپلتیک را «مطالعه اینکه چطور جغرافیا می تواند بر روابط بین الملل، قدرت و در نهایت آسیب پذیری یک کشور تاثیر داشته باشد»، تعریف کرد. اینکه عوامل جغرافیایی چطور می تواند قدرت و نقش یک کشور را در روابط بین الملل تشریح کند؟
پس از "کلین"، تعاریف و تفسیرهای متفاوت و متنوعی در خصوص " ژئوپلتیک" و کارکرد آن در برتری کشورها و افزایش قدرت منطقه ای و جهانی ارائه شد. اندیشه ها و تعاریف ژئوپلتیک در قرن بیستم از راهبردهای قدرت های بزرگ گرفته تا همکاری ها و رویدادهای نظامی بر اساس جغرافیا و تاریخ "هالفورد مک کیندر" بنا نهاده شد.
اما "ژئوپلتیک"، با آنچه که بسیاری در مفهوم کلاسیک آن یعنی "جغرافیای سیاسی" مورد استفاده قرار میگرفت تفاوت ساختاری داشت. در طول زمان "ژئوپلتیک" با سه مفهوم سیاست، جغرافیا و قدرت پیوند خورد و با تاثیر متقابل هر یک از این عوامل توانست تعاریف جدیدی از نقش و جایگاه کشورها در نظم بین الملل ارائه دهد.
مفهوم قدرت در طول زمان دچار تغییرات گسترده ای شد و دیگر تعریف آن مانند آنچه در قرن نوزدهم تفسیر می شد، نیست. تفسیر سیاست و ژئوپلتیک در بستر زمان دستخوش تغییرات قابل ملاحظه ای شده است.
امروزه، قدرت تنها به تجهیزات و نیروی نظامی به عنوان نیروی بازدارنده و یا تسخیر قلمروی دیگر کشورها محدود نمی شود. گرچه نیروی نظامی بعنوان بخشی از قدرت همچنان تعریف می شود، اما حرکت به سوی جامعه ای با پشتوانه اقتصاد و توان ایجاد همگرای و هم پیمانی با سایر قدرت های اقتصادی، ژئوپلتیک بعنوان تعریفی جدید از قدرت روابط بین الملل ، سیاست خارجی کشورها و مکانیزم تعاملات بین کشورها را در قرن ۲۰ دچار تحولی بنیادین کرد.
از این رو عناصر مدرن قدرت، بازیگران جدیدی را به عرصه ژئوپلتیک وارد کرد. این بازیگران به نوبه خود در چارچوب سیاست داخلی و جغرافیای متفاوت، اهداف ژئوپلتیک کاملا جدید و گاهاً متعارض با آنچه که جهان پیش از آن تجربه کرده بود را با خود به این عرصه وارد کردند که نتیجه آن حرکت به سوی "نقشه ژئوپلتیک " جدید با تمایلات و نیازهای جدید بود که متعاقبا دنیایی جدید را با خود به ارمغان آورد.
تحولاتی چون انقلاب روسیه، دو جنگ جهانی، انقلاب کمونیستی چین جنگ کره، جنگ ویتنام و در نهایت فروپاشی شوروی سابق در طول قرن بیستم هر کدام در سطح منطقه ای و یا جهانی تغییرات عمده ژئوپلتیکی را ب وجود آورد که موجب ورود بازیگران جدید به عرصه تصمیم سازی قدرت شدند . گرچه پیش از آن انقلاب صنعتی در بریتانیا و فرانسه، اروپا و بعدها جهان را وارد دنیایی جدید با اهداف ژئوپلتیک جدید کرده بود، اما سیر تحولات و سرعت آنها در قرن بیستم چنان بود که تغییرات شاید به کمتر از یک دهه برآورد می شد و این قابلیت انعطاف بالای سیاست خارجی کشورها در خصوص تطبیق با شرایط جدید و البته ناشناخته پس از هر تغییر را می طلبید.
بنا بر آنچه گفته شد، "ژئوپلتیک" شامل چهار ستون اصلی است که با تغییر در دوره های زمانی خاص، با تعامل با یکدیگر باعث تکامل مفهوم "ژئوپلتیک" شد و در نتیجه، جهان پیرامون خود را نیز دچار تغییر می کند.
تغییری که ناگزیر در انتظار تغییرات بعدی این ستون ها و شکل مدرن تری از "ژئوپلتیک " می ماند. جغرافیا ، بافت جامعه، تکنولوژی و در نهایت فرهنگ، چهار متغیر "ژئوپلتیک " قلمداد می شوند. با تغییر هر کدام از این چهار متغیر اهداف ژئوپلتیک و درنهایت رفتار بازیگران بین المللی نیز تغییر خواهد کرد.
اقتصاد بعنوان مطرح ترین عنصر در جهت گیری اهداف ژئوپلتیک کشورها نقش محوری ایفا می کند، بطوریکه جهان مدرن رفتارهای سیاسی و بین المللی خود را متناسب با منافع اقتصادی خود تنظیم می کنند. پرواضح است که انرژی بعنوان محور توسعه اقتصاد کشورها جایگاه ممتازی داشته بطوریکه صف بندی بین المللی تولید کننده ها و مصرف کننده های انرژی در جهان با مفهوم " دیپلماسی انرژی " گره خورده است.
ایرا با دارا بودن مقام اول جهان در مجموع ذخائر هیدروکربونی، در بحث تولید نفت و انرژی قدمتی فراتر از یک قرن دارد و از این رو چالش های بسیاری را از سر گذرانده است. ایران همواره ایفاگر نقشی ممتاز در جهان انرژی و خاورمیانه بوده است از تشکیل اوپک در سال ۱۹۶۰ تا ایجاد" مجمع کشورهای صادر کننده در سال ۲۰۰۸.
هم اکنون گاز بعنوان سوخت قرن بیست و یکم توانسته است کشورهای صادرکننده گاز را گرد هم آورد. (همانند نفت و آنچه در قرن بیستم باعث آن شد) بدون تردید ایران با دارا بودن حدود ۱۷ درصد از ذخائر اثبات شده گاز جهان موقعیتی غیر قابل انکار در جهان دارد. طبق گزارشات مجمع صادر کنندگان گاز ، تا سال ۲۰۵۰ نزدیک به ده تریلیون دلار سرمایه گذاری تنها در صنعت گاز باید انجام گیرد.
امروز جمعه شانزدهم آذر ۱۴۰۳، تهران میزبان «نشست وزارتی اعضای مجمع کشورهای صادرکننده گاز» است و ایران مجددا مرکز توجه انرژی جهان خواهد بود. صنعتی که با مدیریتی دقیق و اصولی می تواند علاوه بر حل"ناترازی"، ایران را به قطب سرمایه گذاری جهان تبدیل کند.
به این بهانه ، نگاهی می اندازیم به یکی از تاثیر گزارترین کتاب های منتشر شده در حوزه صنعت گاز.
کتاب " ژئوپلتیک گاز" : بررسی نوسانات عرضه گاز طبیعی در دنیای جدید ، نوشته " تیموتی بون جسی " و ترجمه " احمد جزایری " ، تنها درباره تعاملات در بازار های منطقه ای و بین المللی گاز و صرفا از منظر اقتصادی نیست، بلکه زمینه اقتصادی – سیاسی را از منظر تولید کنندگان عمده گاز طبیعی و به ویژه روسیه مورد بررسی قرار می دهد.
پس از جنگ سرد، تعاملات بین المللی تغییر قابل ملاحظه ای چه از بعد سیاسی و اقتصادی تجربه کرده است. کتاب " ژئوپلتیک گاز" شامل دوازده فصل در قالب سه بخش کلی می باشد. بخش اول کتاب که خود شامل سه فصل است بطور کل نظام سیاسی جهان مدرن و موقعیت نوین کشورها را در آن بررسی می کند. جنگ سرد پایان یافته و تفکر تقابل بلوک غرب و شرق که پس از حنگ جهانی دوم آغاز شد به پایان خود رسیده و ادبیاتی جدید بر رفتار و فضای بین الملل حاکم شده است. در این میان تعاملات اقتصادی نیز پیرو چنین تغییری دچار دگرگونی بنیادین شده و پیمان ها ، توافق نامه ها و مشارکت های بین المللی در مسیر جدیدی قرار گرفته است.
فصل نخست، مباحث نظری را مورد نظر دارد تا از این طریق ساختار ژئوپلتیک و در نتیحه نظام سیاسی بین الملل را تشریح کند. در این میان برشمردن منابع و ساختار قدرت در جهان پس از جنگ سرد که مزیت های نسبی را در برابر مطلق بازگو می کند، می تواند تصویری واضح از جهان مدرن و اهمیت راهبردی اقتصاد انرژی را به تصویر کشد. بازیگران دنیای جدید و نگاه جدید غرب به شرق به یکدیگر از مهمترین مباحثی است که پیش از ورود به بحث اصلی انرژی باید آن را از نظر گذراند. از این رو درک روسیه از جهان بیرونی و درک متقابل امریکا و غرب با منطق جدید " ژئواستراتژیک" می تواند به عنوان مقدمه ای برای تشریح نظام مدرن بین الملل و تعاملات اقتصادی کشورها در نظر گرفته شود.
فصل دوم نیز با بهره گیری از ابزار نظری، درک عوامل مؤثر در تحلیل تمایلات روسیه پس ازجنگ سرد و تشریح موقعیت این کشور در نطام سیاسی بین الملل را مورد بررسی و ازریابی قرار می دهد. این چارچوب، ماهیت پرسش های بنیادین را (شامل تغییرات ژئواستراتژیک و منابع طبیعی) نظام مند کرده و بعنوان زمینه مطالعه "ژئوپلتیک انرژی" نقش مهمی را در درک نظری آن ایفا می کند.
این چارچوب برخاسته از رفتار بازیگران مختلف و بر پایه عوامل گوناگونی متشکل از فرضیه های سازندگی و فایده گرایی استوار است. مباحثی عمدتا بر پایه منابع طبیعی خدادادی که مزایای رقابتی کشورها را نسبت به یکدیگر تشریح می کند.
در این میان اهمیت فزاینده نقش گاز طبیعی در روابط بین کشورها به عنوان کالایی با ارزش راهبردی و اقتصادی روز افزون ، به روشنی بیان می شود.
فصل سوم به دوران پس از سال های پس از جنگ سرد و حدفاصل فروپاشی شوروی تا سالهای ابتدای قرن بیست و یکم می پردازد. ماهیت نظام سیاسی بین الملل در این دوران و تغییر نوع نگاه روسیه به غرب از مهمترین نکات مورد بررسی این فصل است. این دوران با تثبیت شرایط سیاسی – اقتصادی روسیه و نگاه جدید این کشور به گازطبیعی بعنوان ابزاری مدرن در تعاملات اقتصادی و بین المللی همراه است.
بخش دوم، بمنظور پاسخگویی به دومین گروه از پرسش های بنیادین کتاب،در خصوص تغییرات بازار بین منطقه ای گاز طبیعی می پردازد. سیاست گازی روسیه را نمی توان بطور مجزا و بدون درنظرگرفتن تغییرات بازار درک کرد. از این رو در این سطح ، "گازپروم" که نقشی اساسی در تعیین جایگاه روسیه بعنوان صادر کننده گاز دارد، باید تغییرات را در بازار بین منطقه ای گاز درنظر داشته باشد. این خود دلیلی است تا در این بخش نگاهی جدید به ساختار بازار منطقه ای و بین المللی گاز داشته و رفتار مهمترین کشورهای صادرکننده گاز را مورد بررسی قرار داد.
فصل چهارم به دیدگاه های نظری موجود در زمینه تغییرات بازار، بویژه تا جایی که به ماهیت پویای بازار مربوط می شود، می پردازد. همچنین این فصل زمینه نظری و پیش زمینه های انواع تعاملات، نظام مطلوب صادر کنندگان و نیز مخاطرات صادرکنندگان در نوسانات بازار گاز را مورد تاکید قرار می دهد.
فصل پنجم کتاب، نگاهی به بازارها و جریان های بین منطقه ای گاز دارد. تمرکز ویژه بر بازارهای منطقه ای گاز، ساختار این بازارها و ماهیت قیمت گذاری در آن از مواردی است که بطور مشخص در این فصل به آن پرداخته شده است. فرصت های رشد صادرکنندگان ، مدل های جدید تجاری به ویژه در خصوص " ال ان جی" و قراردادهای بلند مدت و مبادلات کوتاه مدت از مهمترین عناوینی است که فصل پنجم به آن تاکید دارد.
فصول ششم و هفتم کتاب، درمجموع نگاهی به سیاست ها و مقررات در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی به بازار گاز طبیعی دارد. سیاست های دارندگان ذخائر گاز طبیعی چون روسیه، ایران و قطر در سطح ملی و در تعامل با کشورهای دیگر در این فصل مورد ارزیابی قرار می گیرد.
کشورهای صادرکننده گاز در محدوده اوراسیا که عمدتا از طریق خطوط لوله با یکدیگر در تعامل هستند، ( این مسئله شامل روسیه و کشورهای حوزه دریای خزر و جمهوری های شوروی سابق در حوزه دریای خزر می شود) بسیار متفاوت از نوع تجارت و تعاملی است که به عنوان مثال قطر با سایر خریداران بین المللی دارد که بیشتر به سمت صادرات "ال ان جی" تغییر مسیر داده است.
بطور کلی، این دوفصل شامل نگاهی به موارد نهادینه سازی، زمینه تاریخی و پتانسیل تولید مهمترین کشورهای صادرکننده گاز و نتایج سیاست های صادرات گازی آنها در یک بازار پویا گاز می باشد. این مسئله به ما کمک می کند تا درک بهتری از عرضه کنندگان گاز داشته باشیم.
بخش سوم، شامل پنج فصل نهایی می شود و سرمایه گذاری در زنجیره ارزش گاز مورد ارزیای قرار می گیرد. زیر ساخت های انتقال گاز در جهان و مناطق راهبردی، نحوه مشارکت های بین المللی ، میزان دسترسی به سوخت های جایگزین، مخاطرات قیمت و در نهایت راه حل های ژئوپلتیک برای گسترش تعاملات مهمترین عناوین بخش نهایی کتاب می باشند.
فصل هشتم، به بیان درکی واقع گرایانه نسبت به سرمایه گذاری در زنجیره ارزش گاز را مورد تاکید قرار می دهد. مدلی که در آن پروژه های زنجیره ارزش گاز در چارچوبی کمی، بررسی می شوند. این مدل در فصل هشتم با استفاده از یک چارچوب مفهومی دنبال می شود که بر اساس آن نهادینه کردن ساختار مالی و سازمانی به منظور بهبود و ارتقا کیفیت زیر ساخت های انتقال گاز مورد نظر است.
فصل نهم، با بهره گیری از مدل واقع گرا، به طور مشخص سیاست های سرمایه گذاری " گازپروم " در یک بازار کاملا رقابتی و فشرده را به بحث می گذارد. در این خصوص سه مورد مطالعاتی ارائه می شود.
بازار گاز ترکیه ، اروپای جنوب شرقی و در نهایت اروپای شمال غربی از منظر تقاضا و میزان رشد بازارهای مذکور بررسی می شوند. از آنجا که بازار بین المللی گاز به نوعی منطقه ای است، تقسیم مسئله به چند مورد مطالعاتی مجزا مفید خواهد بود.
فصل نهم ، با یک مورد تاریخی بمنظور ارزیابی پیشین سرمایه گذاری های راهبردی با مزیت مفهومی، آغاز
می شود. رشد بازارها، سطح رقابت، جابجایی و دیگر مخاطرات (سیاسی – اقتصادی) تا حدودی لحاظ می شوند. این امر با بررسی سیاست "گازپروم" در مرحله نخست از طریق سطح ملی و سپس سطح فرعی منطقه ای صورت می گیرد. این تحلیل بر بازارهای اروپایی (فرعی منطقهای) در تمام این ۳ مورد ، توجهی ویژه دارد. چرا که اروپا مهمترین بازار گاز روسیه تلقی می شود ( پیش از فوریه ۲۰۲۲ ).
در دو فصل دهم و یازدهم از تحلیل ها، استدلال ها و اطلاعات جمع آوری شده تجربی تمامی فصول در بخش های اول تا سوم برای ارائه دیدگاهی اقتصادی و البته ژئوپلتیک در زمینه همکاری بین کشورهای صادرکننده گاز بهره می برد.
فصل دهم، همکاری کشورهای صادر کننده گاز را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد. در این فصل ، مجموعه دیدگاهها در خصوص عرضه و تقاضای جهانی گاز، عرضه جهانی " ال ان جی" ، خطوط لوله راهبردی گاز و نقش سرمایه گذاری در آینده بازار مورد توجه قرار گرفته است.
طراحی فصل یازدهم به شکلی است تا مخاطب به جمع بندی نهایی برسد. در اینجا تحلیل های سیاسی و اقتصادی مطرح در بخش های اول تا سوم ، گرد هم آمده اند تا به پرسش های بنیادین مطرح شده در کتاب پاسخی مناسب داده شود.
این فصل، راه حل های ژئوپلتیک در خصوص تعامل با غرب و چالش های ژئواستراتژیک غرب برای روسیه را از نظر گذرانده و نقش اتحادیه اروپا را با توجه به سیاست گازی روسیه که اهمیت زیادی در سیاست خارجی این کشور دارد را درنظرمی گیرد.
و در انتها، فصل دوازدهم کتاب یافته های اصلی را جمع بندی کرده و تلاشی جدی در ارزیابی موضوع مورد مطالعه در کتاب را دارد.
" ژئوپلتیک گاز"، تنها به جمع بندی و نتیحه گیری بسنده نکرده و مباحثی را مطرح می کند تا از طریق آن و نیز ارائه الزامات و پیشنهاداتی مشخص کمکی برای تحقیقات و مطالعات بعدی محسوب شود. https://safireenergy.ir/vdce.o8ebjh8wv9bij.html